هوای دلم بارانی است
می خواهم زیبا ترین ترانه ام را
با کاروانی از عشق
برای بد رقه نگاهت راهی کنم
تا کو له بار چشمانت خیس از خستگی زمان شود
تا تو بخوانی و من همیشه عا شق بمانم
ای تنها ترین آفتاب روز های بر فی ام
سا لها قبل یک روز وقتی بی حو صله پای تلو یزیو ن نشسته بودم .
صدای پخش شد تعجب کردم از میو ن این خوانند های تازه از راه رسیده یک سری صدا ها یکنواخت ........ولی ..........
این با همشون فر ق می کرد مردانه با صلا بت انگار محکم بر روی کلمات فرود می آمد و بر آنها غلبه کر ده بود
قلبم با تمامی هیکلم...............فرو ریخت.......... و عنان از کف دادم به طوری که همه فهمیدن ووووووووو
هما ن شد که سا لها دل طلبش می کرد گشتم گشتم تا او را پیدا کردم و باز افسوس که این دفعه دیگه خیلی دیر بود
رو تخت بیما رستان با اون دستگا ها ی ..........................ای کاش فر صتی بود
امشب که یاد من نیستی
بگذار برایت ترانه ای بخوانم
از آدمکی برفی
که در حسر تت آب شد
و تو چشم های خیسش را
با آستین پیراهنت دوختی
چندی نما نده که شمع دو سا لت رو فو ت کنیم و در حسرت دیدنت خود رو در گور کنیم
ناصر یا..........روحت شاد