من نمی دانم فلسفه دو ستی ما انسا نها چیست؟
شا ید:
ما انسا نها دوست می شویم تا یکدیگر را در راه رسیدن به کمال کمک کنیم
با هم دوست می شویم تا طرف مقابل را شاد کنیم
یه روز زمان بچه گی ها توی کوچه دوستم بهم گفت :
چرا دیروز سر کلا س جواب معلم را ندادی .
گفتم : نمیدونم
وقتی بزرگتر شدم سر کلاس بچه ها مشغو ل سر و صدا بودن و من یک جا نشسته بودم و به یک جا خیره شده بودم .
دوستم گفت: چرا ساکتی
گفتم: نمیدونم
یام دانشگاه میر فتم به یکی تنه زدم برگشت با ناراحتی گفت : چرا حواست رو جمع نمیکنی
گفتم : نمیدونم
حلا از اون روز ها سالها می گذره و من دیگه جواب اون همه نمی دونمها رو میدونم
حا لا دیگه یه دوست پیدا کردم که مواضبم که دیگه به کسی تنه نزنم یا حواسم جمع کنم یه دوست خوب یه همراه
دوستی با اون با عث شده دوستهای زیادی پیدا کنم . و من خیلی خو شحالم دیگه من تو با هم فرقی نداریم
حا لا من و تو ما شد ه ایم
عصای سفید
آیا تا به حال به این مسئله فکر کردین که کی هستید .
آیا مثل کویر خشک و لمیز ره یا جنگلی سر سبز و زیبا یا مثل شهرهای شلو غ پر از دغدغه
راستی تو چگونه آدمی هستی فقر را چه تو صیفی براش داری
تو نمی خواهی
و تو می ترسی
از فقر
و نمی خواهی که با آن کفشها ی کهنه به خیابان بیایی
و با آن لباس باز گردی
یا خودت رو آدم متشخص و با آیندهای درخشان
وقتی آدم تو کویر گیر می کنه تازه قدر آب ونونش می دونه و له له یذ ره سایه
اگر تو جنگل به آن همه زیبای گم بشی بجز ترس و دلهره هیچ به سراغت نمیا د
اگر تو شهر شلوغ به دنبال یه آدرس ساده هم با شی اینقدر می پیچو ننت که آرزو می کردی ای کاش توی یه اتاق ساده
فقط فقط تو باشی تو.
انسان هر چقدر هم دو لتمند باشد و قدر تا آنی که مصلحت ما را می خواد هیچ نیستیم.
عزیزی می گفت در وقت رفتن.
جای پناه من چه کسی است؟
از کوتاهی تو
نه دیواری پشت من ...................نه من پشت آن
با ید از تو به خود تو پناه ببرم
وقت تنگ است باید به خود آیم باید به درون خود خیشم روم و بیا بم آنچه را که گم کرده ام و این میثر نمیشود مگر
چند صبا حی برای دل بیمار خویش یاد رفتگان کنیم چون
ما به آنها می رسیم .........ولی..............آنها به ما نمی رسند
خدایا از تو ممنونم این رمضان هم تمام شد
آگاه باشیم که پیوسته باید در خدمت خدا باشیم و هر گونه می توانیم به دیگران خدمت کنیم .به این طریق معجزه ممکن است .
هما نطور که خداوند عشق رمضان را در دل مانمی اندازد به عشق او سح بدون هیچ دق دقه ای بر می خیزیم و تا افطار دوام می آوریم همه از خواسته اوست . حال این معشو ق نر مک نرمک از پیش ما می رود و جای خود را به روزها وشبهاهی میدهد که باز در انتظارش باشیم.
بهشت در درون توست این شعار نیست واقعیت است
عید فطر............عید فطر..............عید فطر مبارک
کوله بارت را بر بند
شاید این چند
سحر فر صت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا
و بفهمیم که یک عمر چه غا فل بودیم
میشود آسان رفت
میشود کاری کردکه
رضا باشد او
ای سبکبال در این راه شگرف
در دعای سحرت
در منا جات خدایی شدنت هر گز از یاد نبر
من جا مانده بسی محتاجم
التماس دعا ...........عید فطر توی بچه مسلمان مبارک
خدایا نام تو جواز و مهرتو مارا جهاز. شناخت تو ما را امان لطف تو ما را اعیان
تمام شد هر آنچه که توی این شبها با ید دعا و ثنا می کردیم به پایا ن رسید وای بر آنانی که در خواب غفلت بودند و فکر می کردند هنوز وقت هست .
علی جان با نام تو این شبها را آغاز کریم و با نام تو به پایانش می بریم .یاد تنهای و بی کسی علی تمامی دردها رابه فراموشی می سپارد
آنچنان یادت درونم موج زد
کز درونم اندوه سر تا اوج زد
خدایا:از تو رحمتت را می خواهیم و امید داریم . که هیچگاه ما را تنها نمی گذاری .
تا رمضان دیگر بی صبر قرار برای دوباره دیدن یا ر مشنیم در انتظار.
از تو ای عشق در این دل چه شرر ها دارم
کاش دایم دل ما از تو بلرزد ای عشق
با تو چه شبها و سحرها دارم
علی از خود خدا هم تنهاتر بود امیدوارم شما هیچ وقت تنها نمانید
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شگفت در سر شگم
دیدم که هنوز عاشقم.................................آه
بیایم اولین شب قدر رو برای آمرزش روح تمامی امواتمان طلب مغفرت کنیم .خصوصا روح بزرگ مردی که مطمعن هستم شاهد و ناظر کارهای ما هست از او بخواهیم به ما در این قدمی که برداشتم کمک کند ...از خداوند صبر جمیل برای خانواده اش ........شکیبای برای طرفدارانش .........و شادی روح او را خواستاریم .
می دونم دلها همه پر و این شبها چه گفتمانه که با خداوند نداریم. ولی بیایم برای غیر دعا کنیم انهای که کره کور در زندگی دارند
.برای کسانی دعا کنیم که بیماری لا علاج دارند ..قربون همه دلهای پاکتون بشم .به قول مادری که گفت
یارب برخلق ناتوانم نکنی
در بوته فقر امتحانم نکنی
از طعنه دشمنان مرا باکی نیست
یارب مستوجب رحم دوستانم نکنی. یاعلی
همیشه با آ غوش باز به استقبال پاییز می امدیم .همیشه خوشحال از اینکه هوا سرد میشه و ما با گرمای وجود دوست محفلمان را گرم میکردیم اما این پاییز و پاییز 2 سال ق
بل برایمان خوش یومن نبود و می دانم پاییز سا لها بعد هم برایمان همینطور است
تو دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو
دو خانه وقف تو کردم خراب شدهر دو
آمدو بر صفحه قلبم نوشت رفت
نسخه ای از جنس دلتنگی شب پیچید و رفت
تا بگویم رفتنش را هیچکس باور نکرد
این سخن را از درخت آرزویم چید رفت
شاخه گل را گرفت و با غمی بویید ورفت
چشم در چشمش برایش گریه می کرد م ولی
او فقط بر اشکهای ساکتم خندید و رفت .............................................................................پاییز در راه است و هجران یادمان باشد که گفتند..........ناصریا دلت از زمونه شکست
کی چشمهای تو رو به روی این دنیا بست...